یه شب باورامو یه جوری شکستن
که فک کردم حتی خدا قهره با من
حالا اشک شوقم، دارم میدرخشم
تو برگشتی تا من خدا رو ببخشم
چرا از همه آدما میگذری
که دنیا رو با من تماشا کنی
تو که میتونستی برای خودت
یکی بهتر از منو پیدا کنی
کجا بودی توو این همه سالِ درد
که من زندگی کردم این مردنو
تو پاداش صبر و سکوت منی
چرا دیر شنیدی صدای منو
باید قصهمونو به دنیا بگم
به اونا که به عشق بدبین شدن
به اونا که میترسن از اعتماد
اونا که به تنهایی نفرین شدن
من از باور مرگ دارم میام
تو واسم مث فرصت آخری
به چشمای متروکهی من بگو:
چرا از همه آدما میگذری
که دنیا رو با من تماشا کنی
تو که میتونستی برای خودت
یکی بهتر از منو پیدا کنی
کجا بودی توو این همه سالِ درد
که من زندگی کردم این مردنو
تو پاداش صبر و سکوت منی
چرا دیر شنیدی صدای منو
مونا برزویی