اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی را چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
و چتر را کاملا بالای سر خودت  گرفتی
و شانه ی سمت راست من خیس شد

چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم
برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود
دو قدم دورتر از هم راه برویم

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
"تنها برو"

دکتر علی شریعتی


برچسب‌ها: اشعار, دکتر علی شریعتی
+ نوشته شده در  یکشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 20:10  توسط احسان نصری  | 

نباشید همانند انسانهائی که برای حسین عزاداری می کنند و بر سرو صورت می زنند و اشک می ریزند و همگام با یزید برای حسین شام غریبان می گیرند و پرونده حسین را می بندند .

دکتر علی شریعتی


برچسب‌ها: دکتر علی شریعتی, ایام محرم
+ نوشته شده در  دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۱ساعت 19:25  توسط احسان نصری  | 

در قبایل عرب همواره جنگ بود، اما مکه "زمین حرام" بود و ماه های رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم "زمان حرام". دو قبیله که با هم می جنگیدند، تا وارد ماه حرام می شدند، جنگ را موقتا تعطیل می کردند. اما برای آنکه اعلام کنند که در حال جنگند و این آرامش از سازش نیست، ماه حرام رسیده است و چون بگذرد جنگ ادامه خواهد یافت، سنت بود که بر قبه ی خیمه ی فرمانده ی قبیله پرچم سرخی می افراشتند تا دوستان، دشمنان و مردم، همه بدانند که جنگ پایان نیافته است.

آنها که به کربلا می روند، می بینند که (به ظاهر) جنگ با پیروزی یزید پایان گرفته و بر جنگ، آرامش مرگ سایه افکنده است. اما می بینند که بر قبه ی آرامگاه حسین، پرچم سرخی در اهتزاز است:

"بگذار این سال های حرام بگذرد"

دکترعلی شریعتی


برچسب‌ها: دکتر علی شریعتی, ایام محرم
+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم آذر ۱۳۹۰ساعت 12:35  توسط احسان نصری  | 

سرنوشت کار خودش را میکند و ما ابزار نا آگاه او هستیم. آنچه را ما حادثه، تصادف، شانس، اتفاق، پیشامد، تصمیم، انتخاب، عکس العمل، مخالفت، موافقت، مانع، مایل، مساعد، نامساعد و .... می خوانیم همه حقایقی هستند که چون نمی شناسیم و نمی فهمیم به این اسامی نامفهوم آنها را مینامیم ...

یک حادثه، طرحی آگاهانه و دقیق و بسیار حساب شده و پیش بینی شده ای است که از مدتها قبل شاید از آغاز حیات از نخستین روز خلقت همان دستی که همه چیز کار دست اوست و معماری که همه چیز را او ساخته، آن طرح را ریخته و پرداخته و میلیارد میلیارد میلیارد ها عوامل و احتمالات و وقایع را طوری تنظیم کرده که این دو سوار در یک قرن متولد شوند و در یک نسل و در یک نژاد و در یک ملیت و در یک شهر و در یک مسیر قرار گیرند و به یک نقطه ی مشترک برسند... آن گاه با هم در ساعت و روز و سال معینی تصادف کنند... حادثه ای به وجود آید... یا عشقی.

دکتر علی شریعتی


برچسب‌ها: دکتر علی شریعتی
+ نوشته شده در  چهارشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۰ساعت 8:51  توسط احسان نصری  | 

غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

دکتر علی شریعتی


برچسب‌ها: دکتر علی شریعتی
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۰ساعت 23:21  توسط احسان نصری  |