کسی چه می‌داند؟ اصلا مقصودتان چیست که آدم آخرش می‌میرد؟ 
شاید انسان صد حس داشته باشد که در موقع مرگ، فقط پنج حس آشنا و معروفش از بین برود و نود و پنج حس دیگرش زنده بماند...

باغ آلبالو
آنتوان چخوف
ترجمه‌ی سیمین دانشور


برچسب‌ها: بریده کتاب, باغ آلبالو, آنتوان چخوف, سیمین دانشور
+ نوشته شده در  شنبه هشتم آبان ۱۴۰۰ساعت 11:18  توسط احسان نصری  | 

آدم با کسی در زندگی‌های قبلی دمخور بوده؛ بعد از او جدا شده... هی به این دنیا می‌آید تا او را پیدا کند. فراق می‌کشد و انتظار می‌کشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر می‌تواند ولش کند؟ اولش دو تا گیاه بهم پیچیده بوده‌اند كه یکیش پژمرده! در زندگی بعدی دو تا مرغ مهاجر بوده‌اند که وقتی به جنوب یا شمال پرواز کرده‌اند همدیگر را گم کرده‌اند. در زندگی بعدی دو تا آهوی دل‌آشنا بوده‌اند که یکی را صیادی شکار کرده و دیگری از دوری او آه کشیده. بعد دو تا پدر و دختر، بعد دو تا خواهر و برادر و ... و آخرش که بهم می‌رسند چطور همدیگر را ول کنند؟


سووشون
سیمین دانشور


برچسب‌ها: بریده کتاب, سووشون, سیمین دانشور
+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم دی ۱۳۹۹ساعت 10:23  توسط احسان نصری  |