طرح اندام تو انگیزه ی معماری هاست
دلت آیینه ی ایوان طلاکاری هاست

باید از دور به لبخند تو قانع باشم
اخم تو عاقبت تلخ طمعکاری هاست

جای هر دفتر شعری که در آن نامت نیست
توی تاریک ترین گوشه ی انباری هاست

نفس باد صبا مشک فشان هم بشود
باز بوی خوش تو رونق عطاری هاست

با تو خوشبخت ترین مرد جهان خواهم شد
گرچه این خواسته ی قلبی بسیاری هاست

گاه آرامم و گاهی نگران، دنیایم -
شرح آشفته ای از مستی و هشیاری هاست

نیمه ی خالی لیوان مرا پُر نکنید
دل من عاشق اینگونه گرفتاری هاست

رضا نیکوکار


برچسب‌ها: اشعار, غزل, رضا نیکوکار
+ نوشته شده در  شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۲ساعت 22:40  توسط احسان نصری  | 

گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست
چشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست

خنده کن تا جای خون در من عسل جاری کنی
بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست

فتنه ها افتاده بین روسری های سرت
خون به پا کردی، ببین! دعوا سر موهای توست

کار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ست
یک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست

فتح خواهم کرد روزی سرزمینت را اگر
لشکری آماده پشت برج و باروهای توست

شهر را دارد به هم می ریزد امشب، جمع کن
سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست

کوک کن، بردار سازت را، برقصان و برقص
زندگی آهنگ زیبای النگوهای توست

خوش به حال من که می میرم برایت اینهمه
مرگ امکانی به سمت نوشداروهای توست

رضا نیکوکار


برچسب‌ها: اشعار, غزل, رضا نیکوکار
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۱ساعت 17:13  توسط احسان نصری  |