قیصر مرو که قحط سر و قحط قیصر است
در خشکسال عاطفه چشمان ما تر است

فریادها به باد شد آن کورسو فسرد
«این روزها که می گذرد» گوش ما کر است

هر دم، دم از «تنفّس صبحی» زدی و آه
خورشید هم به سوگ تو آهی مصوّر است

در قلب خستۀ تو نشان چه کاشت عشق
کین لاله زار شعر تو پر خون و خنجر است

پست است قصر قیصر رومی به چشم من
تا روم سوی بیت بلند تو قیصر است

انصاف کن که با همه مرهم نهاده هات
این زخم آخری به خدا نابرابر است

این بار نیستی که بگویم ز نیش درد
ما را زبان قاصر و قیصر سخنور است

باور نمی کنم تو نرفتی که قلب تو
در خون سرخ و زندۀ شعرت شناور است

دکتر مهدی فیروزیان

در سوگ زنده یاد دکتر قیصر امین پور

برچسب‌ها: اشعار, غزل, دکتر مهدی فیروزیان, قیصر امین پور
+ نوشته شده در  چهارشنبه هشتم آبان ۱۳۹۲ساعت 15:34  توسط احسان نصری  |