نمی خواستم ناراحتت کنم، اما
انگار کردم

با دوست داشتن هایِ زیادم
با هی بیا ببینمت هایم
با همیشه ببخش ها وُ
همیشه، دلم برایِ تو تنگ شده هایم
نمی خواستم ناراحتت کنم، اما
انگار کردم

وقتی که با شانه هایِ بالا گرفته از تو می گفتم
نمی خواستم
وقتی که نامِ تو را بلند می خواندم
نمی خواستم
وقتی که در همیشه‌‌،
در هر‌جا
تو را به نامِ کوچکت صدا می کردم
نمی خواستم ناراحتت کنم، اما
انگار کردم

وقتی که آن همه تو را
خواب دیدم...
نمی خواستم
اما...

افشین صالحی


برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, افشین صالحی
+ نوشته شده در  جمعه یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 23:53  توسط احسان نصری  | 

اینجا مهم نیست کجاست
بی تو
همه جا دور است...

افشین صالحی


برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, افشین صالحی
+ نوشته شده در  یکشنبه نهم آبان ۱۳۹۵ساعت 16:6  توسط احسان نصری  | 

نگران نباش
یلدا رفت.
دیگر شب هایِ نبودن،
کوتاه می شود عزیز...

افشین صالحی


برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, افشین صالحی
+ نوشته شده در  سه شنبه یکم دی ۱۳۹۴ساعت 0:20  توسط احسان نصری  | 

بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه
در خوابی؛ خیالی، جایی...
یک دلِ سیر هم را ببینیم

افشین صالحی


برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, افشین صالحی
+ نوشته شده در  جمعه دوم مرداد ۱۳۹۴ساعت 20:32  توسط احسان نصری  | 

تابستان را که داغ نیامدن کردی
پاییز را سرد نبودن نکن؛
گناه دارد...

افشین صالحی


برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, افشین صالحی
+ نوشته شده در  شنبه پنجم مهر ۱۳۹۳ساعت 15:48  توسط احسان نصری  | 

غمت را به من بده
دلت را
به هر‌ که می خواهی.
عشق،
تاوان سنگینی دارد.

افشین صالحی


برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, افشین صالحی
+ نوشته شده در  دوشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۳ساعت 13:3  توسط احسان نصری  |