از تو سکوت مانده و از من صدای توچیزی بگو که من بنویسم به جای توحرفی که خالی ام کند از سال ها سکوتحسّی که باز پُر کنَدَم از هوای تواین روزها عجیب دلم تنگِ رفتن استتا صبح راه می روم و پا به پای تو...در خواب... حرف می زنم و گریه می کنمبیدار می کنند مرا دستهای توهی شعر می نویسم و دلتنگ می شومحس می کنم کنارَمی و آه... جای تو...این شعر را رها کن و نشنیده ام بگیربگذار در سکوت بمیرم برای تو...اصغر معاذیبرچسبها:
اشعار,
غزل,
اصغر معاذی
+
نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 20:58  توسط احسان نصری
|
تنها منم که می دانمچرا اغلب اوقات ساکتیبه اولین صبحپس از پایان جنگ می مانیآرامی و زیبااماغمگینبه اولین صبحانهدر اولین روز صلح شبیهیشیرینی و دلچسباماتنها با گریه می توان به تو دست زدحسن آذریبرچسبها:
اشعار,
شعر سپید,
حسن آذری
+
نوشته شده در شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 13:39  توسط احسان نصری
|
دلم جزیره ی اندوه است ولی کنار تو می خندمچقدر پیش تو خوشنودم، چقدر پیش تو خرسندماز ابتدا تو اگر بودی، اگر چراغ تو روشن بودبه شب دخیل نمی بستم، دل از ستاره نمی کندمدر این کرانه من آن رودم که جز به عشق نپیمودمروان شدم که به دریایی به جز تن تو نپیوندماگرچه دیده تو را ای یار ندیده بود ولی انگارهمیشه دل نگران بودم برای چشم تو دلبندمجز اینکه ناپدری کردم مگر بدِ دگری کردم؟قدم شکست ولی نشکست قسم به موی تو سوگندممجال گریه اگر باشد دلی سبک کنم از اندوهفقط به خاطر فرزندم... فقط به خاطر فرزندمامیرحسین الهیاریبرچسبها:
اشعار,
غزل,
امیرحسین الهیاری
+
نوشته شده در دوشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 14:23  توسط احسان نصری
|
فكر كنبه بارانی كه از پيراهنت می گذرداز پوستت می گذردو از درونتو را غرق می كندگروس عبدالملکیانبرچسبها:
اشعار,
شعر سپید,
گروس عبدالملکیان
+
نوشته شده در سه شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 23:17  توسط احسان نصری
|
دو هواییم؛ دمی صاف و دمی بارانیما همانیم، همانی که خودت می دانیپیش بینی شدنِ حال من و تو سخت است دو هواییم... ولی بیشترش توفانیآخرین مقصد تو شانه ی من بود؛ نبود؟گریه کن هرچه دلت خواست، ولی پنهانیشاید این بار به شوق تو بتابد خورشید رو به این پنجره ی در شُرُف ویرانیباز باید بکشی عکس پریشانِ مراگوشه ی قابِ همان روسریِ لبنانیآب با خود همه ی دهکده را خواهد برد اگر این رود، زمانی بشود طغیانیحسنا محمدزادهبرچسبها:
اشعار,
غزل,
حسنا محمدزاده
+
نوشته شده در دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 13:16  توسط احسان نصری
|
از هزاران زنی که فرداپیاده می شوند از قطاریکی زیباو مابقی مسافرندعباس صفاریبرچسبها:
اشعار,
شعر سپید,
عباس صفاری
+
نوشته شده در یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 0:26  توسط احسان نصری
|
به سوی توست اگر این نگاه، دست خودم نیستصبوری از دل تنگم نخواه، دست خودم نیستنخوان به گوش من دلسپرده، پند، که این عشقاگر درست، اگر اشتباه، دست خودم نیستهمین که پلک گشودی به ناز... پر زد و دیدمدلی که دست خودم بود، آه، دست خودم نیستمرا ببخش که می خواهمت اگرچه بعیدیکه من پلنگم و رویای ماه دست خودم نیستبرای از تو نوشتن، ردیف شد کلماتمکه اختیار غزل، هیچ گاه دست خودم نیستسجاد رشیدی پوربرچسبها:
اشعار,
غزل,
سجاد رشیدی پور
+
نوشته شده در شنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 0:3  توسط احسان نصری
|
در انتظار توامدر چنان هوایی بیاکه گریز از تو ممکن نباشدتوتمام تنهایی هایم رااز من گرفته ایخیابان هابی حضور توراه های آشکارجهنم اندشمس لنگرودیبرچسبها:
اشعار,
شعر سپید,
شمس لنگرودی
+
نوشته شده در جمعه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 1:48  توسط احسان نصری
|
کدام مرد تو را زیر پر گرفته مگر؟که دست می کشی از من، کدام مرد مگر--تو را به قدر من از شعر می کند لبریز؟و بیت هاش به اسم تو می شود منجرکدام بیت؟ چه حرفی تو را مردد کرد؟کدام شاید و اما؟ کدام گرچه، اگر؟تو کی به شاعر خود سر سپردی و هرگزبه هیچ مرد غریبه، به هیچ مرد دگر؟و من که گیسوی تو بیت های خیسم بودو هرچه بود برای تو بود... در آخرتپانچه روی سرم شعر مرگ زمزمه کردو آرزوی تو گورم شد و نشستم بر--سر مزار خودم تا به خاک بسپارمهر آنچه مانده از این آتش تو، خاکسترمحمدرضا حاج رستم بیگلوبرچسبها:
اشعار,
غزل,
محمدرضا حاج رستم بیگلو
+
نوشته شده در چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 13:17  توسط احسان نصری
|
اگر تو نبودی عشق نبودهمین طوراصراری برای زندگیاگر تو نبودیزمین یک زیر سیگاری گلی بودجاییبرای خاموش کردن بی حوصلگی هااگر تو نبودیمن کاملاً بیکار بودمهیچ کاری در این دنیا ندارمجز دوست داشتن تورسول يونانبرچسبها:
اشعار,
شعر سپید,
رسول یونان
+
نوشته شده در دوشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 14:57  توسط احسان نصری
|
من یکی را از خودم دیوانه تر می خواستمسر نمی پیچید اگر یک روز سر می خواستماهل عشق و عاشقی اهل تمنّا اهل درداین چنین دیوانه ای را همسفر می خواستممی نشستم روبه رویش، روبه رویم می نشستلحظه های عاشقی از او نظر می خواستماو قدح در دست و من جامِ تمنّایم به کفهرچه او می داد من هم بیشتر می خواستممن کجا در می زدن سودای خیامی کجامن پیِ جامی دگر جامی دگر می خواستمهر زمان هرجا که می افتادم از مستی به خاکتکیه می کردم به مِی از خاک بر می خاستمبارها فرموده: روزی خواستی از من بخواهمن تو را می خواستم روزی اگر می خواستمگوشه ای دنج و تو و یک جام مِی قدری گناهاز خدا چیز زیادی را مگر می خواستم؟محمد سلمانیبرچسبها:
اشعار,
غزل,
محمد سلمانی
+
نوشته شده در شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 22:49  توسط احسان نصری
|
نمی خواستم ناراحتت کنم، اماانگار کردمبا دوست داشتن هایِ زیادمبا هی بیا ببینمت هایمبا همیشه ببخش ها وُهمیشه، دلم برایِ تو تنگ شده هایمنمی خواستم ناراحتت کنم، اماانگار کردموقتی که با شانه هایِ بالا گرفته از تو می گفتمنمی خواستموقتی که نامِ تو را بلند می خواندمنمی خواستموقتی که در همیشه،در هرجاتو را به نامِ کوچکت صدا می کردمنمی خواستم ناراحتت کنم، اماانگار کردموقتی که آن همه تو راخواب دیدم...نمی خواستماما...افشین صالحیبرچسبها:
اشعار,
شعر سپید,
افشین صالحی
+
نوشته شده در جمعه یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 23:53  توسط احسان نصری
|