غزلم، زلف سر شانه ی غم می ریزد
شب که موهای تو را باد به هم می ریزد

بس که در چشم تو جاری است شب و روز غزل
جای جوهر غزل از چشم قلم می ریزد

هوس ناخن خونریز و لب نازک تو
گل سرخی است که آتش به دلم می ریزد

وای و صد وای از آن لحظه که غم می دهدم
حیف و صد حیف از آن غمزه که کم می ریزد

خاطرت جمع که در خواب پریشان منی
شب که موهای تو در خواب به هم می ریزد

بهمن صباغ زاده


برچسب‌ها: اشعار, غزل, بهمن صباغ زاده
+ نوشته شده در  یکشنبه پنجم آبان ۱۳۹۲ساعت 19:6  توسط احسان نصری  |