ساده اما قشنگ
خدا کند...
خبر به دورترین نقطة جهان برسد
نخواست او به من خسته ـ بی گمان ـ برسد
شكنجه بیشتر از این؟ كه پیش چشم خودت
كسی كه سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه می كنی، اگر او را كه خواستی یك عمر
به راحتی كسی از راه ناگهان برسد
رها كنی، برود، از دلت جدا باشد
به آن كه دوست تَرَش داشته، به آن برسد
رها كنی، بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطة جهان برسد
گلایه ای نكنی، بغض خویش را بخوری
كه هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا كند كه... نه! نفرین نمی كنم، نكند
به او، كه عاشق او بوده ام، زیان برسد
خدا كند فقط این عشق از سرم برود
خدا كند كه فقط زود آن زمان برسد
نجمه زارع
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
نجمه زارع
+
نوشته شده در سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 10:24  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS