از چپ و راست بلا پشت بلا می آید
و شگفت آنكه فقط بر سر ما می آید

شكر گفتیم پس از هر غمی اما این شكر
چون نمازی است كه از ترس به جا می آید

چه شد آن حال خوشی كه به هزاران وعده
گفته بودند به تأثیر دعا می آید؟

این همه باغ پس از باغ چرا می خشكد؟
این همه داغ پس از داغ چرا می آید؟

مادرم گفت: به تاوان گناهانِ بزرگ
این جزایی است كه از سوی خدا می آید

مسئله، جبر، سؤالاتِ بدون پاسخ
زنگ تفریح كی آخر به صدا می آید؟

مسلم محبی


برچسب‌ها: اشعار, غزل, مسلم محبی
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۲ساعت 11:54  توسط احسان نصری  |