تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت...
غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ وقت...

اینجا دلم برای تو هی شور می‌زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت...

اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمی‌شود اخبار هیچ وقت...

حیفند روزهای جوانی نمی‌شوند
این روزها دومرتبه تکرار، هیچ وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده‌ام برات سزاوار؟ هیچ وقت!

بگذار من شکسته شَوَم تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ وقت...

نجمه زارع


برچسب‌ها: اشعار, غزل, نجمه زارع
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۱ساعت 20:40  توسط احسان نصری  |