نیستی خانه مرا یاد تو میاندازد
آینه، شانه مرا یاد تو میاندازد
قاب رومیزی رو کرده به دیوار زنیست-
دست بر چانه، مرا یاد تو میاندازد
فلسفه، شعر، رمان، فرق ندارد، حتی
جلد "بیگانه" مرا یاد تو میاندازد
صبح در فکر فراموشی تو هستم و شب-
ماه دیوانه مرا یاد تو میاندازد
هرچه اینجاست مرا یاد تو... آیا چیزی-
-مرد و مردانه- مرا، یاد تو میاندازد؟
و در اندیشه آنام که پس از مرگ چه چیز
جسم بی جان مرا یاد تو می اندازد؟
حمید روشنایی