ساده اما قشنگ
دهان جُربزه را سخت وا گذاشته است
دهان جُربزه را سخت وا گذاشته است
سری که سر به سرِ نیزه ها گذاشته است
قدش بلندتر از ماست ده سر و گردن
کسی که روی سر خویش پا گذاشته است
بنا نبود سر از نی درآوَرَد آواز
خداش خیر دهد کاین بنا گذاشته است
چه تاجر است که سرمایه اش سر است و شگفت
که اصلِ مایه همان ابتدا گذاشته است
سیاه مستیِ آن ساقیِ مبارز بین
که دستِ خویش نداند کجا گذاشته است
شگفت مملکتا! این مگر عروسی کیست؟
که این قبیله، خود از خون حنا گذاشته است
فریب خورده کسی، کاین حماسه ی بشکوه
تباه کرده و جای عزا گذاشته است
وگر که اشک بریزیم گریه ی شوق است
از آنچه بر لب ما مرحبا گذاشته است
حسین جنتی
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
ایام محرم
,
حسین جنتی
+
نوشته شده در سه شنبه بیستم مهر ۱۳۹۵ساعت 19:54  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS