ساده اما قشنگ
خیال خواب ندارم مگر در آغوشت
اگرچه می برد امشب دوباره از هوشت
به یاد هرکه اگر هرچه می زنی نوشت!
نهال نو رس عشقی که دست تابستان
سه گوشواره ی گیلاس کرده در گوشت
سری تکان بده تا همچو گیس خرمنی ات
تمام عشق به پایت بیفتد از دوشت
سری تکان بده تا آن گدازه های هوس
بجوشد از لب آتشفشان خاموشت
سری تکان بده تا خود هر آن چه می دانی
بریزد از تن عریان پرنیان پوشت
مگر به سینه بخوابانی ام که این شب ها
خیال خواب ندارم مگر در آغوشت
امیرحسین الهیاری
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
امیرحسین الهیاری
+
نوشته شده در پنجشنبه هشتم مهر ۱۳۹۵ساعت 1:14  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS