ساده اما قشنگ
حال من وقت دیدنت
یک قدم پیش یک قدم به عقب، حال من وقت دیدنت این است
حال سرباز بینوایی که، رو به هر سمت و سو کند مین است
از بساط من شکسته فروش، نگذر اینقدر بی تفاوت و سرد
چیزی از من بخر خیالت جمع، قیمت دلشکسته پایین است
ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ نپرﺱ، ﺑﯽ ﺗو ﺧﺮﺍﺏ؛ ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺍﺋﻢ ﺍلخمرت
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭی حیف، ﺟﻨﺲ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼین ﺍﺳﺖ
دستِ گرمیِ چشم سگدارت، استخوان استخوان جویده شدم
روز بازی چه بر سرم آید، اگر امروز روز تمرین است
تا که تعبیر خوابهایم را، مو به مو بشنوم شبی بردار
روسری را، که در پریشانی، گیسوان تو ابن سیرین است
باز کن بالهای پنجره را، بس که زل زد به آسمان دق کرد
زنگ در ناله می کند، بشتاب، گوش دیوار خانه سنگین است
باز در انتظار دیدارت، کوچه را جرعه جرعه نوشیدم
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ته نشین آن باشی، تلخی انتظار شیرین است
مجید آژ
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
مجید آژ
+
نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 14:1  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS