ساده اما قشنگ
وای از آن لحظه که معشوق به یارش برسد
وای از آن لحظه که معشوق به یارش برسد
دست دلداده به دستان نگارش برسد
بهترین لحظه ی عمر است اگر سربازی
بعد یک غربت پر غم به دیارش برسد
مثل بید نگرانی که زمستانی را
منتظر مانده به گرمای بهارش برسد
حکم یک قاتل محکوم به حبس ابدی
عفو رهبر بخورد ختم حصارش برسد
مثل سرپنجه فرو بردن در زلف شماست
وای از آن لحظه که معشوق به یارش برسد
سهام الدین خداشناس
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
سهام الدین خداشناس
+
نوشته شده در چهارشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۴ساعت 15:37  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS