ساده اما قشنگ
تو همان زن هستی و این مرد، مردی دیگر است
درد من این روزها از جنس دردی دیگر است
کوچه ات بی من مسیر کوچه گردی دیگر است
راه آن راه است و کفش آن کفش و پا آن پا ولی –
رهنورد این بار اما رهنوردی دیگر است
فرق ما در "آنچه بودیم" است با "آنچه شدیم"
تو همان زن هستی و این مرد، مردی دیگر است
نقشه ی گنجی که من میخواستم پیش تو نیست
ظاهرا در سینه ی دریانوردی دیگر است
چشمهایت را که بستی با خودم گفتم: جهان –
باز هم در آستان جنگ سردی دیگر است
در درونم جنگجویی از نفس افتاده، باز -
با وجود این به دنبال نبردی دیگر است
وقت خوشحالی ندارم، زندگی من فقط –
داغ روی داغ و دردی روی دردی دیگر است
اصغر عظیمی مهر
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
اصغر عظيمي مهر
+
نوشته شده در دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ساعت 22:15  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS