درد من این روزها از جنس دردی دیگر است
کوچه ات بی من مسیر کوچه گردی دیگر است

راه آن راه است و کفش آن کفش و پا آن پا ولی –
رهنورد این بار اما رهنوردی دیگر است

فرق ما در "آنچه بودیم" است با "آنچه شدیم"
تو همان زن هستی و این مرد، مردی دیگر است

نقشه ی گنجی که من میخواستم پیش تو نیست
ظاهرا در سینه ی دریانوردی دیگر است

چشمهایت را که بستی با خودم گفتم: جهان –
باز هم در آستان جنگ سردی دیگر است

در درونم جنگجویی از نفس افتاده، باز -
با وجود این به دنبال نبردی دیگر است

وقت خوشحالی ندارم، زندگی من فقط –
داغ روی داغ و دردی روی دردی دیگر است

اصغر عظیمی مهر


برچسب‌ها: اشعار, غزل, اصغر عظيمي مهر
+ نوشته شده در  دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ساعت 22:15  توسط احسان نصری  |