ساده اما قشنگ
قصد پیکار دارم و این بار...
من دلت را بدون دام و تفنگ، بی هیاهو شکار خواهم کرد
بعد از آن هم از این که صیادم، به خودم افتخار خواهم کرد
گرچه دیر آمدی بدست اما، زود از دست من نخواهی رفت
عشق دیرینه! خوب شاهد باش، با وجودت چکار خواهم کرد
مثل بی تابی کلاغان در، غربت روزهای پائیزی
روی هر شاخه ی درخت بلوط، بی سبب قار قار خواهم کرد
آنقدر روی شاخه های درخت، منتظر میشوم که برگردی
سوز و سرمای این زمستان را، با سماجت بهار خواهم کرد
آسمان را خیال خواهم بافت، توی ذهن پرنده های جهان
تا کمی در هوات پر بزنند، همه را بی قرار خواهم کرد
تا برای سرودن از تن تو، بیت نابی به ذهن من برسد
همه ی شعرهای حافظ را، توی ذهن ام قطار خواهم کرد
قصد پیکار دارم و این بار، با تمام سپاه آمده ام
برد یا باخت... هرچه بادا باد. زندگی را قمار خواهم کرد
نفس اش کور هرکه میگوید، که دو عاشق نمیرسند به هم
من از این حرف های تکراری... از حقیقت فرار خواهم کرد
با تمام وجود میخواهم، که به دستت بیاورم یعنی
همه ی شهر با خبر بشوند، که چه آشی به بار خواهم کرد
مهتاب یغما
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
مهتاب یغما
+
نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۲ساعت 14:29  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS