ساده اما قشنگ
می پذیرم...
نه نگاهی، نه سلامی، نه کمی گپ زدنی
گرچه من رودم و تو لایق دریا شدنی
برق چشم تو به هر بت بخورد می شکند
چه کسی دیده بتی با هنر بت شکنی
ادبیات جهان محو جمالت شده، چون...
تو کلاسیکِ زن هستی و مدرنیته تنی
با چنین وصف کجا می شود از عشق گذشت؟
ای تن تُردِ تو چینی و لبانت وطنی
"قل هو الله و احد" غیر خدا نیست ولی
می پذیرم تو اگر لافِ ان الحق بزنی
عمران میری
برچسبها:
اشعار
,
غزل
,
عمران میری
+
نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۳ساعت 20:40  توسط احسان نصری |
آدرس کانال تلگرام:
sadeamaghashang@
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
اسفند ۱۴۰۲
بهمن ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
فروردین ۱۴۰۲
اسفند ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
آبان ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آبان ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
خرداد ۱۴۰۰
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
اسفند ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۹
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
آبان ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
شهریور ۱۳۹۹
مرداد ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۹
خرداد ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
اشعار
بریده کتاب
جمعه های انتظار
روزهای جانسوز
رسولان خاموش
بهانه های دلم
داستانهای ساده اما قشنگ
پیوندها
من در شعر نو
پانتومیم چشمانت (احسان نصری)
حوض نقاشی
RSS