ای ناگهان تر از همه ی اتفاقها
پایان خوب قصه ی تلخ فراقها

یکجا ز شوق آمدنت باز می شوند
درهای نیمه باز تمام اتاقها

یک لحظه بی حمایت تو ای ستون عشق
سر باز می کنند ترکها به طاقها

بی دستگیری ات به کجا راه می بریم؟
در این مسیر پر شده از باتلاقها

باز آ، بهار من، که به نوبت نشسته اند
در انتظار مرگِ درختان، اجاقها

ای وارث شکوه اساطیر، جلوه کن
تا گم شود ابهت پر طمطراقها

مهدی عابدی


برچسب‌ها: اشعار, غزل, مهدی عابدی, جمعه های انتظار
+ نوشته شده در  جمعه هشتم آذر ۱۳۹۲ساعت 22:8  توسط احسان نصری  |