گرچه هنگام سفر جاده ها جانکاه اند
روی نقشه همه ی فاصله ها کوتاه اند

فاصله بين من و شهر شما يک وجب است
نقشه ها وقتی از اين فاصله ها می کاهند

من که از خود خبرم نيست چه قيدی دارم؟
«جمله های خبری» قيد مکان می خواهند

راهی شهر شما می شوم از راه خيال
بی خيالان چه بخواهند چه نه، گمراهند ـ

شهر پر می شود از اهل جنون «برج» به «برج»
«مهر» خواهان شما «مشتری» هر «ماه» اند

به «نظامی» برسانيد که در نسخه ی ما
خسروان برده ی کت بسته ی شيرين شاه اند

چند قرن است که خرما به نخيل است و هنوز
دست های طلب از چيدن آن کوتاه اند

غلامرضا طریقی


برچسب‌ها: اشعار, غزل, غلامرضا طریقی
+ نوشته شده در  یکشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۲ساعت 16:13  توسط احسان نصری  |