این لحظه ها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیه های واقعه هستند و نیستند

این لحظه ها که بی تو سراسیمه می دوند
ای کاش این دقایق آخر بایستند

یا لااقل برای کسی بازگو کنند
چشمان بی قرار‌ِ که را می گریستند

این چرخ چرخهای مداوم برای کیست؟
تب دار می وزند، مگر شعله زیستند؟

تب دار می وزند، سرآسیمه می دوند
در جست و جوی روشن چشمان کیستند؟

یک روز سرد: جمعه ی دیگر بدون تو
ای کاش این دقایق بی تو بایستند

مریم سقلاطونی


برچسب‌ها: اشعار, غزل, مریم سقلاطونی, جمعه های انتظار
+ نوشته شده در  جمعه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 22:29  توسط احسان نصری  |