میان شک و یقین پیر می شود بی تو
دلی که طعمه زنجیر می شود بی تو

نیامدی که ببینی در این دیار غریب
غروب جمعه چه دلگیر می شود بی تو

هلا تبسم شیرین صبح آدینه
زمین شکسته و تحقیر می شود بی تو

هنوز خیره به راهت نشسته نرگس ما
خزان باغچه تکثیر می شود بی تو

بیا و دست بکش بر دلی که روز به روز
میان شک و یقین پیر می شود بی تو

مژگان دستوری


برچسب‌ها: اشعار, غزل, مژگان دستوری, جمعه های انتظار
+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۲ساعت 19:37  توسط احسان نصری  |