تو را هی پُر شدند و عصرهای جمعه سر رفتند
و حس کردند بی تو آروزهاشان هدر رفتند

نوشتندت نوشتندت نوﺸ ... تن هایشان پوسید
اگر ماندند با تردید و با تردید اگر رفتند

بهارِ بی تو را پاییز نامیدند شاعرها
و "فصلافصل" از پاییز "زردازرد" در رفتند

بهار بی تو پاییز قلم ها بود شب تا صبح
به جای اینکه بنویسند با خودکار ور رفتند

غرور آبی خودکارها هم این چنین خشکید
اگر نه آنقدر ماندند تا یکروز سر رفتند...

مهدی فرجی


برچسب‌ها: اشعار, غزل, مهدی فرجی, جمعه های انتظار
+ نوشته شده در  جمعه هفدهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 21:25  توسط احسان نصری  |