من دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را
که میانش بگذاری همه ی صحبت را

ماه من قطره ی نوری به وجودم بچشان
که دلم مثل شبی اُخت شده ظلمت را

تو همانی که مرا خانه به دوشم کردی
بده یک لحظه به من خانه ی در قلبت را

زنگ عشق است بیا تا من و تو، ما بشویم
حاضری خط بزنی خانه ی هر غیبت را؟

گرچه در طالعمان هست قمر در عقرب
می توان بار دگر ساخت ز نو قسمت را

لحظه لحظه گذر زندگی ام بی تو مباد
مغتنم کاش شماریم کمی فرصت را

پیش من باز بیا، بوسه ی جانانه بده
من دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را

احسان نصری


برچسب‌ها: اشعار, غزل, احسان نصری
+ نوشته شده در  شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 12:14  توسط احسان نصری  |