به خانه می رفت
با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی ؟
مادرش پرسید
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت
و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
به
دنبال آن چیز
که در دل پنهان کرده بود
تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود

حسین پناهی


برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, حسین پناهی
+ نوشته شده در  یکشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 11:50  توسط احسان نصری  |