شاید اگه یه فصل دیگه‌ای بود
شاید اگه برگا صدا نمی‌داد
صدای قلبمو نمی‌شنیدی
عشق به ما اینجوری پا نمی‌داد

من که می‌گم درختا عاشق شدن
گردش فصلا و خزون بهانه است
فرقی نداره توو بهار یا پاییز
چتر یه اختراع احمقانه است

پاییز امسالو قدم می‌زنم
تموم شهر و کوچه‌هاشو با تو
خیابونا بلنده خسته می‌شی
از کمدت درآر کتونیاتو

قراره باز بخندی کورم کنه
برق سفید خنده‌ی مرمریت
قراره باز دوباره بعد بارون
عینکمو پاک کنی با روسریت

یکی باید باشه شبا نذاره
غصه و تنهایی مزاحمت شه
یکی باید باشه برات بیاره
مسکناتو اگه لازمت شه

یکی باید باشه که وقت خوابت
موهای نسکافه‌ایتو بو کنه
بلد باشه دست بکشه رو پلکات
بلد باشه چشماتو جادو کنه

گفتنیا رو گفتم و شنیدی
حالا خودت بشین حساب کتاب کن
اگه یه روزی غم اومد سراغت
رو قلب ساده‌ی منم حساب کن

این اولین پاییزه که دارمت
خیابونا قراره زیبا بشه
باید یه پالتو بخرم تو جیباش
دستای کوچک تو هم جا بشه

حامد عسکری


برچسب‌ها: اشعار, ترانه, حامد عسکری
+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم آذر ۱۳۹۹ساعت 16:49  توسط احسان نصری  |